نقد هایی بر زبان تحمیلی فارسی و حقوق زبانی اقوام ایرانی

یازار : مجید زنگانلی (Məcid Zənganli)

+0 به‌یه‌ن - پسندیدن

http://blog.salamzaban.com/files/2015/02/Letter-Tree.jpg
ماشااله رزمی

20 فوریه 2015 - پاریس
 درکنفرانس های پاریس و هامبورگ بیشتر سخنرانان از موضع پان ایرانیستی بامساله زبان های غیر فارسی برخورد کردند و صحبتشان بیشتر تعریف وتمجید اززبان فارسی بود تا ارائه راهکارهای مترقی برای حل مشکل زبانی ملل غیر فارس درایران .

دراین کنفرانس ها طرفداران«یک کشور، یک زبان ، یک ملت » چندین صفت مشخصه برای زبان فارسی قائل می شدند از جمله :



الف – فارسی زبان مشترک ایرانیان است .

ب- فارسی زبان ارتباطی مردم ایران با یکدیگر است.

ج –.فارسی زبان ملی ایران است .



حال به بینیم این صفات تا چه اندازه واقعی یا جعلی هستند .



زبان مشترک



– از قرن دوم هجری به بعد درمنطقه ای که امروزایران نام دارد السنه ثلاثه اسلامی یعنی عربی بعنوان زبان علم و فلسفه ، ترکی زبان قشون ودربار وفارسی زبان شعر ودیوان با یکدیگر همزیستی داشته اند با هم تبادل فرهنگی نموده و بتکامل همدیگر کمک کرده اند و همزیستی آنها نیز مورد تمجید قرار می گرفت و گفته می شد: «لفظ ، لفظ عرب است ، فارسی شکر است ، ترکی هنر است ».

در دوره امپراطوری صفوی که ازبین النهرین تا آسیای میانه را دربرمی گرفت سعی می شد با تلفیق لغات متداول ترکی وعربی درزبان فارسی یک زبان هیبرید درست شود تا مقامات لشکری وکشوری با آن زبان با هم صحبت بکنند اشعار شعرای بزرگ دوره صفوی که شعرای نامدار آذربایجان نیز هستند ازجمله محمد فضولی ازایل بیات قزلباش که کتابدار کتابخانه سامره بود وبه هرسه زبان ترکی ، فارسی و عربی دیوان های شعری جداگانه نیزدارد .همچنین خیلی ازاشعارعمادالدین نسیمی ازبنیانگذاران طریقت حروفیه با همین زبان هیبرید نوشته شده است . اولیا چلبی سیاستمداروسیاح بزرگ عثمانی که بعد ازجنگ چالدران برای اخذ غرامت به آذربایجان وقفقازسفرکرده نمونه هائی ازهر سه زبان رادرمحاورات روزانه مردم نقل می کند. این زبان هیبرید تاپایان دوره قاجارمتداول بوده و می توان گفت که زبان مشترک ملل ساکن درایران بوده است و کسی با آن مشکل نداشته است . مشکل از زمانی شروع شد که با بقدرت رسین رضاشاه زبان فارسی به زبان رسمی تبدیل شد وسایرزبانها ازجمله ترکی وعربی غیر رسمی وممنوع شدند وزبان فارسی که تا آن موقع زبان مشترک بود به زبان قاتل تبدیل شد وسیستم آموزشی آن وسیاست حامی اش با تمام توان خودبه نابودی زبان های غیر فارسی پرداخت. فارس بودن معادل ایرانی بودن شد بزرگان ادبیات ترکی وعربی بفراموشی سپرده شدند و نام آنان در کتابهای درسی چاپ نشد ودرعوض هرشاعری درهرکجای دنیا و درهرزمان تاریخی شعر فارسی سروده بود شعرای ایرانی نامیده شدندنظیرامیر خسرودهلوی ،جلال الدین رومی ، نظامی گنجوی ، اقبال لاهوری و دهها شاعر و دانشمند دیگرکه متعلق به ملل و کشور های دیگر هستند .ازآن تاریخ به بعد زبان فارسی دیگر زبان مشترک ایرانیان نیست بلکه صرفا یک زبان جایگزین است وکسانی که درایران زندگی می کنند مجبورند فقط به این زبان تحصیل کنند.



طی یک قرن گذشته سه فرهنگستان زبان وادبیات فارسی ایجاد شده و فارغ ازاینکه همکاران جزءاین فرهنگستان ها به ماهیت کار خود واقف بودند یانه ،هدف وکارفرهنگستان های فارسی ، ژنوسید فرهنگی غیر فارس ها بوده است.

هدف اعلان شده فرهنگستان اول به سرپرستی محمد علی فروغی که با مواضع او درباره خط فارسی آشنا هستیم ، پاک کردن زبان مردم ایران از لغات ترکی وعربی بوده است آن فرهنگستان حدود شش هزار لغت جدید راجایگزین لغات ترکی وعربی متداول درزبان مردم نمود که نیمی از آنها دوام پیدا کردند فروغی به توصیه هم مسلک خود محمودافشار یزدی عمل می کرد که درمجله آینده می نوشت«تمام آثار حکومت هزارساله ترکان برایران باید اززیان وتاریخ ایران پاک شود»

فرهنگستان دوم به سرپرستی ناتل خانلری کار فروغی را ادامه داد وبعلت نبود لغات جایگزین مجبور شد لغت جعل کند که لغات بی مسمای «بنگاه» و « ترابری» ازجمله اختراعات اوست.خانلری برای زبان فارسی دستور زبان نوشت ودردوره اواصطلاحات نظامی که عموما ترکی بودند با لغات جدید تعویض شدندکه« روآیک » بجای «گلن گئدن» نمونه ای ازآنهاست.

فرهنگستان سوم به سرپرستی حداد عادل که از رهبران بنیادگرای جمهوری اسلامی است ووقتی ادعا می کندکه با تهاجم فرهنگی غرب مبارزه می کند آشکاراضد مدرنیته بودن خود را نشان می دهد. با بودجه عظیمی که وی دراختیار دارد ، کارش تولید لغات ثقیل ونا مفهوم است واصطلاحات مانند «رایانه » و «بالگرد»زیرنظراوباب شده اند وبهمین جهت حتی کسانی که وی را به آن مقام منسوب کرده اند از کارش راضی نیستند . اگرفروغی وخانلری لا اقل افراد باسوادی بودند که می دانستند چکار دارند می کنند درمقابل آنان حداد عادل تنها پشتوانه اش نسبت فامیلی سببی داشتن با بیت ..... است. مخالفت او با آموزش زبانهای مادری تحت لوای دفاع از حریم زبان فارسی ، محتوای نژاد پرستانه دارد.

فرهنگستان های فارسی با بودجه عمومی ایجاد شده وکارشان پاکسازی زبان فارسی از لغات ترکی وعربی متداول درزبان عامه مردم واز بین بردن زبان های دیگر بوده است . با آگاهی به این امر آیا باز هم می توان گفت که فارسی هنوز زبان مشترک ایرانیان است؟اگراین زبان مشترک است سهم ما ترک ها درآن چقدراست .آیا ازبودجه عمومی کشوریک ریال صرف پیشرفت زبانهای غیر فارسی از جمله ترکی می شود تا ما هم صرف میلیاردها برای پیشرفت زبان فارسی را تحمل کنیم؟



زبان ارتباطی



– زنده یاد غلامحسین ساعدی نمایشنامه ای دارد بنام« مانمی شنویم»دراین نمایشنامه ازهرطرف بلندگوها،مردم را احاطه کرده وشب وروز حرف های نا مربوط پخش وتبلیغ می کنند ومردم نیزگوشهای خودراگرفته اند و حاضر نیستند آن تبلیغات پوچ را بشنوند . حکایت ارتباطی بودن زبان فارسی بیشتر به آن نمایشنامه شبیه است . این ارتباط یک طرفه است وصد سال است تمام دستگاههای تبلیغاتی حکومت مرکزی ملل غیر فارس را هدف گرفته وسیاستهای خودرا بزبان فارسی دیکته می کند . این ارتباط دوطرفه نیست وفقط در خدمت حکومتگرا ن است. زبان ارتباطی زمانی معنی دارد که هر ملتی زبان مادری خودرا داشته باشد در زادگاه خودشان که همه به آن زبان حرف می زنند مسائل خودرا بزبان مادری خود حل وفصل کنند و درهمکاریهای متقابل از زبان ارتباطی استفاده بکنند .وقتی زبان یک ملت عمدا به نابودی کشانده می شود و زبان حکومت جایگزین آن می شود این دیگر زبان ارتباطی نیست بلکه زبان فاتحان است که به مغلوبان تحمیل شده است درست مانند دوره استعمار که استعمارگران تنهازبان خودشانرا شایسته آموزش وتدریس می دانستند و زبانهای بومی را نشانه توحش وعقب ماندگی تلقی می کردند. زبان ارتباطی بلحاظ منطقی تنها می تواند بین دوزبان زنده و رسمی معنی ومفهوم داشته باشد مثلا فارسی می تواند زبان ارتباطی بین زبان عربی و زبان ترکی باشد درحالتی که زبانهای ترکی وعربی هردو رسمی باشند وتمام امکانات سیاسی واقتصادی را برای تکامل خود بکار ببرند ولی اگر زبانهای ترکی وعربی به زبانهای مرده تبدیل شوند و مردمانی که به آن زبانها تکلم می کنند مجبور باشند برای امرار معاش خود فارسی حرف بزنند درآنصورت فارسی زبان ارتباطی نیست بلکه یک زبان جایگزین و نهایتا زبان تحمیلی است .آنچه که طی صد سال گذشته درایران انجام گرفته نه تقویت وتکامل زبان های غیر فارس و درکنارآنها رواج زبان فارسی بعنوان زبان ارتباطی بلکه عمل حکومت مرکزی نابود کردن زبان های غیر فارسی وتحمیل زبان فارسی بعنوان زبان جایگزین بوده است .از کشورهای اروپائی مثال نمی آورم تا گفته شود شرایط ما با آنها فرق می کند ازهند وآفریقای جنوبی مثال می زنم که هرکدام دهها زبان رسمی دارند و اززبان انگلیسی بعنوان زبان ارتبالطی استفاده می کنند .این کشورها طی دهه های اخیربا سیاست فرهنگی درست خود یک شبه ره صد ساله رفته اند وبه قدرتهای بزرگ تبدیل شده اند .



زبان ملی



- حکومت رضا شاه هنگام انتخاب زبان فارسی بعنوان زبان رسمی از چه کسی نظر خواهی کرد ؟چه کسی به تصمیم گیرندگان درتهران آنروز اجازه داد تا کشور کثیر الملله ایران را ملت واحد با زبان رسمی فارسی تعریف بکنند ؟درایران شش ملت بزرگ و چندین ملت دیگربا جمعیت کمتر زندگی می کنند دراین میان لا اقل زبانهای عربی وترکی بمراتب از زبان فارسی کاملتر ودردنیا شناخته شده تر بودند وهستند .زبان فارسی زبان شعر ومداحه است وبعلت محدودیت دستوری آن قابلیت بیان مفاهیم علمی وفلسفی را ندارد وبهمین جهت یکی از عوامل عقب ماندگی ایران محسوب می شود درنامگذاری زبان فارسی بعنوان زبان ملی ایران یک تصمیم سیاسی کلان وجود داشت این نام گذاری بمعنی نفی زبان و هویت ملی، ملل غیرفارس درایران بوده است. زیرا زبان تنها یک وسیله ارتباطی نیست بلکه ابزارقدرت است و نابودی یک ملت با نابودی زبان آن ملت آغاز می شود.



واقعیت اینست که سلسله ترک قاجارمنحل شده بود وقدرتهای جهانی آنروز که نمی خواستند باردیگرترکان برایران مسلط بشوند به نابودی وانکارو جود ملل دیگرازجمله ترک ها درایران پرداختند ولهجه تهرانی را بعنوان زبان فارسی رسمی نمودند. فارسی زبان ملی فارس ها بوده وهست و نه زبان ملی ترک ها ، عرب ها ، بلوچ ها ، ترکمن ها و کردها وغیره .حسن رشدیه اولین مدرسه مدرن به سبک مدارس اروپائی را درتبریز بزبان ترکی پایه گذاری کرد ولی مدرسه اش را آتش زدند . پان ایرانیست ها برای اینکه راحت بتوانند حقوق زبانی ملل غیر فارس درایران را زیر پا بگذارند به تئوری های نژادپرستانه متوسل شدند وادعا کردند که همه مردمانی که در گوشه وکنارایران زندگی می کنند آریائی نژادند ودراثر حمله اعراب و مغولان وترکان زبانشان دگرگون شده . با این جعل تاریخی گفتند که درایران ترک وعرب نداریم بلکه ایرانی عرب زبان و ایرانی ترک زبان داریم.

وقتیکه دولت – ملت جدید دردوره رضا شاه ایجاد شد ،با الهام از رزیم نازی ها درآلمان، پان ایرانیسم ایدئولوژی ایران نوین انتخاب گردید که آشکارا تنوع ملی، زبانی وفرهنگی ملل ساکن درایران راانکار می کرد وانکار می کند . پان ایرانیسم ایدئولوژی فاشیسم درایران است وپایه های آن برعرب ستیزی وترک ستیزی استوارشده است . ضد ترک بودن ابوالقاسم فردوسی و ضد عرب بودن صادق هدایت آنان را به مقام بزرگترین شاعر ویزرگترین نویسنده ایران ارتقاء داده است.



نتیجه گیری



مشکل زبان درایران یک مشکل سیاسی است و حل آن منوط به تصمیم سیاسی حکومتگران برای گسترش سیستم آموزشی حول محورآموزش بزبان مادری است درغیراینصورت تقابل فرهنگی ایجاد خواهد کرد.

زبان فارسی زبان ملی ایرانیان نیست بلکه زبان ملی فارس هاست همچنانکه ترکی زبان ملی ترک ها و عربی زبان ملی عرب هاست .زبان فارسی نه زبان مشترک است ونه زبان ارتباطی بلکه تنها یک زبان جایگزین است که موقعیت امروزی خودرا درسایه ممنوع بودن زبانهای غیرفارسی کسب کرده است .


  • [ ]