شعری زیبا از عیسا قاسمپور برای شوونیزم فیتیله ای!(برداشت آزاد از شعر استاد احمد شاملو)
یازار : مجید زنگانلی (Məcid Zənganli)
+0 بهیهن - پسندیدنروزگار غریبی است نازنین!
دهانت را می بویند تا مبادا با فرچه توالت مسواک زده باشی!
پیداست که
"زبان" و "هویت" را در پستوی خانه نهان باید کرد!
آری نازنین
روزگاری فرامیرسد که شیهه اسبان "قیر آت" و "دور آت"ت در کوهستان های مه آلود را
به آروغ گند اسب آبی در اتاق تشبیه میکنند
و پنجره باز رو به بهار تاریخت را
به سطل زباله ای که خمیازه های چندش آوری میکشد!!!
روزگار غریبی است نازنین!
آری من به آیین باد میگذرم
و به رسم ابر میبخشم
اما بدان که
روزگاری فتیله این هتل هم خاموش خواهد شد
و همه ما رفتنی هستیم
هم ما پدر و پسر
و
هم تو که خودت را همیشه صاحب هتل میپنداری
و این تنها صداست که می'ماند!
باقی قالان بو قبه'ده تک بیر صداییمیش.... ! ""
* عیسا قاسمپور(زنگانلی) *
زنجان