واژه خانوم

یازار : مجید زنگانلی (Məcid Zənganli)

+0 به‌یه‌ن - پسندیدن

بهمن رنجبران :

 

واؤه خانوم درلغت نامه دهخدا : واؤه خانوم : خانم. [ ن ُ ] (تركی، اِ) بانو. خاتون. بی بی. (ناظم الاطباء)، جُرَّه. ستی. خدیش. كدبانو. بیگم.

ریشه اسم: تركی.  معنی و كاربرد: خانم، كلمه خطاب به زنان و دختران، زن بزرگ زاده و شریف، خاتون  به صورت پسوند و پیشوند همراه با بعضی نام ها می آید و نام جدید می سازد مانند ماه خانم، خانم گل

واؤه خاتون درلغت نامه دهخدا : خاتون. (تركی، اِ) خانم و بانو. این لفظ برای احترام بنام زن متصل می شود مثل زینب خاتون و سكینه خاتون.

واژه خانوم

    خانم (خانیم/ خانوم)، لقب گونه ای است كه در آخر اسم زنان در آید ، واژه اى احترام آمیز براى همسران و دختران شاهان و شاه زادگان كه بعدها براى همه زنان به كار رفته است. اصل این واژه تركى است. واژه خانم، بنابر مشهور، مؤنثِ واژه خان است (شاردن، ج 6، ص 14؛ سامى، ذیل واژه؛ پاكالین، ذیل  ("Hanim"

 
پیشینه كاربرد واژه خان به قرن چهارم میلادى می رسد. ظاهراً قدیم ترین كتابِ حاوى این عنوان، ظفر نامه نظام الدین شامى است كه در سال هاى نخستین قرن نهم تألیف شده است. مؤلف در این كتاب، چند بار از « سراى ملك خانیم » نام برده است. كلاویخو نیز ــ كه دربار تیمور را دیده ــ درباره همسران تیمور، عباراتى شبیه به این تعبیر دارد. به گفته كلاویخو، زنِ بزرگ و اولِ تیمور را خانم بزرگ، و گاه مطلقِ « خانم »، و همسر دوم او را خانم كوچك میخواندند.

     خواندمیر نیز در كتاب تاریخ حبیبالسیر، نام دختر سلطان ابوسعید گوركان را « خانم بیگم » ذكر كرده است. در تاریخ رشیدى، اثر حیدرمیرزا دوغلات (متوفى 957)، نیز از زنان عالیمقام با لقب خانیم یاد شده است، همچون خدیجه سلطان خانیم، مهرنگار خانیم، سلطان نگار خانیم، و دولتسلطان خانیم . در میان آثار نوشته شده به زبانِ تركى حاوى این عنوان، قدیمترین اثر، ظاهراً بابرنامه ظهیر الدین بابر (متوفى 937) است. در این كتاب در ادامه نام مادران و دختران و همسران شاهان و شاه زادگانِ بابرى،عنوان خانم آمده كه از جمله آنها قُتْلُق نگارخانیم، دومین دختر یونسخان ومادر ظهیرالدین بابر، است. براى موارد دیگرى از كاربرد لقب خانم براى زنان اشراف در هند.همزمان، در ایرانِ عصر صفوى نیز واژه خانم با همین دلالت ها رواج داشته است.

     از معروفترین این خانمها، پریخان خانم بود كه عنوان خان و خانم را یكجا داشت. با این همه، ظاهراً در میان صفویان، بیش از خانم، عنوان بیگم كاربرد داشته است، چنانكه از میان هشت دختر شاه طهماسب اول، به جز دو تن كه عنوانشان خانم بود، بقیه عنوان بیگم داشتند.

    شاردن از دلالت دیگر واژه خانم نیز خبر داده است. به گفته او، زنان غیرعقدى شاه و نیز زنانِ متصدى مناصب مهم عنوان خانم داشتند. پیترو دلاواله (ج 1، ص 453) نیز از عناوینى چون سلطانخانم، خانم آغا، باجى خانم، و بیگم خانم یاد كرده است. استفاده از واژه خانم، در دوره زندیه و قاجاریه گسترش یافت. نام دختر كریم خان زند، خانم كوچك بود و احتمالا همسر او هم به خدیجه خانم معروف بود.(اعتمادالسلطنه، ج 1، ص 164). در منابع دوره قاجار نیز، به ویژه در ذكر نام هاى زنان فتحعلى شاه قاجار، از دهها زن یاد شده كه خانم جزء نام یا لقبشان بوده است، از جمله : بیگم خانم، خانم كوچك، خانم خانمان، خانم باجى، و خانجان خانم. استفاده بسیار گسترده از لقب خانم در دوره قاجار موجب شد كه این لقب به همسران شاهان یا خانان منحصر نشود و عمدتاً به منزله لفظى احترامآمیز براى بانوان، حتى گاه بانوان طبقات عادى جامعه، به كار رود.

قایناق:

زبان و ادبیات تركان خراسان


  • [ ]