شهر من شهر عجیبی ست شهر غارت و تاراج!
یازار : مجید زنگانلی (Məcid Zənganli)
+0 بهیهن - پسندیدنشهری كه هنرش غارت و تاراج شده شهری كه هنرش را نه به خود كه به دیگر بخشید!
ملیله كاری ست كه بومی اینجاست،اما:كارگاه دار،نمایشگاه دار و فروشنده اش را در اصفهان صاحب پول و زر و سیم كرد!لعن و نفرین بسیار بر رضای پهلوی كه كوچاند هنر سخت و ظریف را از میهن.ای صد ناله و نفرین به تو خائن مزدور!
فرشش را اما كسی برد كه نام برادر به دوشش دارد!فرش ماهی و ریز ماهی شگرف ترین و زیباترین را.دل فریب ترین و مجلل ترین نوعش را اما به نام تبریز زدند!فرش معروف افشار را به نام تبریز زدند تا شاید نكند اندكی پول به دستان این شهر بماند!ابریشم بافت ظریف بیتگینه را به نام قم زدند كه مگر صاحب چیزی شود از خود!ای دو صد ناله و فریاد از این رسم!
بهشت معادن را اما به مشت آهنگین و گلوله سربین گرفتند از من!بردند هرآنچه را كه باید وگذاشتند دود و سرب و سرطانش را.كه یقینا نمیشد آن یكی را برد به یغما!كه اگر منفعتی بود همو نیز میرفت!
به جنگی نابرابر خنجرش زدند از پشت گرفتند فرزندش را جگرگوشه اش را به رسم نامردی!
گرفتند قزوینم را منجیلم را نقشه در سر دارند بگیرند ابهرم را نیز طارم را ای خدایم نجات ده میهنم را از چنگال دیو و اهریمن!
اما تو وطن نیك بدان به قله فخر رسیدم اگر فریاد زنم بچه زنجانم من تا كه كر شود كور شود گوش و چشم نااهلان!
================================================
دوباره خواهمت ساخت فخر من غرورمن ای شرف و شكوه من،زنجان.