قشقایی

یازار : مجید زنگانلی (Məcid Zənganli)

+0 به‌یه‌ن - پسندیدن


قشقایی یکی از ایل های بزرگ ترک ایران است و از ایل های بزرگ ایران از لحاظ جمعیت به شمار می‌رود. زبان قشقایی ها ترکی قشقایی است. زبان قشقایی ارتباط نزدیکی با زبان ترکی آذربایجانی دارد، و برخی زبانشناسان قشقایی را گویشی از آن زبان د...ر نظر می‌گیرند. قشقایی‌ها مسلمان و شیعه جعفری هستند.
مرکز اصلی این ایل استان فارس است.اما به دلیل وسعت اراضی وقلمرو در دیگر استان‌ها نیز ساکن هستند از جمله: کهگیلویه وبویراحمد، چهارمحال بختیاری( جونقان- بلداجی، بروجن، سامان، شهرکیان، طاقانک)، خوزستان(هفتکل)و اصفهان(قسمتهایی ازسمیرم، شهرضا، دهاقان ، فریدن ، بخش های مختلف شهرستان لنجان در زرین شهر(ریز) مرکز شهرستان ، بیستگان ، باباشیخعلی و چم ها ) (استان قم و مرکز ) (استان خراسان ) بوشهر ( دشتستان و دشتی )قشقایی‌ها در دوره‌های مختلف به‌تدریج به این سرزمین کوچیده و در آن ساکن شده‌اند. عشایر ترک‌زبان در سراسر ایران پراکنده‌اند. استقرار ایلات ترک در مناطق گوناگون ایران در دوران سلجوقیان، تیموریان و صفویه شدت یافته‌است. جمعیت ایل قشقائی نیم میلیون (تخمین سال ۱۹۸۶) بوده و در حال حاضر بیش از 2000000 نفر تخمین زده می‌شود.

ریشه نام
فارس‌نامه ناصری قشقائی‌ها را از طایفة خلج ترک می‌داند که از روم شرقی به عراق عجم گریخته‌اند و می‌نویسد که به همین جهت آنها را «قاچ قائی » یعنی فراری نامیده اند و واژة قاچقائی رفته رفته به صورت قشقائی در آمده است. برخی نیز مانند «بارتلد» نام قشقائی را از کلمه «قشقا» به معنی اسب سفید پیشانی گرفته اند.

کوچ قشقایی‌ها
قشقائی‌ها سه تا چهار ماه از سال را کوچ می‌کنند و بقیه سال را در ییلاق و قشلاق می‌گذرانند. عده از قشقایی‌ها نیز یکجانشین شده، به کشاورزی و باغداری مشغولند یا در شهرهایی مثل شیراز یا شهرستان ها و روستاهای مجاور کوچ کرده اند. قشقایی‌ها بیشتر به دامپروری و گله داری می‌پردازند؛ به همین جهت برای رسیدن به چراگاه پیوسته کوچ می‌کنند. قشقایی‌های بجز دامداری، در ییلاق و قشلاق به کشاورزی نیز می‌پردازند. این ایل در ییلاق با بختیاریها و در قشلاق با ایلهای بویر احمدی، خمسه و ممسنی مجاورند.
قشقایی‌ها همه ساله بین سرزمینهای سردسیر (ییلاق)و سرزمینهای گرمسیر (قشلاق)کوچ می‌کنند. سرزمینهای سردسیر (ییلاق) قشقایی ها شامل سمیرم، دامنه کوه دنا معروف به پادنا، سرحد اقلید، کام فیروز، کاکان و پیرامون شهرهای اقلید، صفاشهر، شهرضا، اردکان، کوه مرّهَ و سرزمینهای گرمسیر (قشلاق) شامل کرانه‌های خلیج فارس و پیرامون بهبهان، ماهور میلاتی، کازرون، فراش بند، قیر، کازرین، خنج، افزر، (لارستان)، خشت، فیروزآباد، هنگام، خواجه‌ای، دشتی و دشتستان می باشند. قشقایی‌ها معمولاً چادرنشین هستند.

چادر
نام مسکن عشایر آلاچیق است که از دو بخش تشکیل می‌شود: بخش بالایی چادر (سقف آن) سیاه‌چادر نام دارد و از موی بز بافته می‌شود. بخش دیگر دیواره جانبی است که چیق (یا چیت) نام دارد و از ترکیب نی و موی بز ساخته می‌شود.
چادرهای ایلی را از موی بز و به رنگ سیاه می‌بافند. این چادرها به شکل مستطیل است و از چند بخش گوناگون: سقف، لتفهای اطراف چادر، تیرکها، چند قطعه«کمَّج» یا«کمجِّه»، بندها، میخ‌های بلند چوبی، میخ‌های کوچک چوبی که به نام «شیش» خوانده می‌شود و لفاف یا «چیق» یا«نی چی» اطراف چادر تشکیل شده‌است. لتفها از جنس سقف و به رنگ سیاه بافته می‌شوند. پهنای لتف یک متر و درازای آن نامعین است و گاهی تا ده متر می‌رسد. لتفها با میخهای کوچک چوبی «شیش» به سقف متصل می‌گردند. تیرکها و کمج‌ها نگهدارنده سقف چادرند. سر تیرکها در زیر سقف، در سوراخ کمج‌ها قرار می‌گیرد. شکل چادر در تابستان و زمستان فرق می‌کند. در زمستان بیشتر تیرکها در میان و سراسر چادر قرار می‌گیرند و سقف را به شکل مخروط درمی‌آورند تا هنگام ریزش باران، آب از لبه سقف و به زمین بریزد. پیرامون چادر نیز جوی کوچکی حفر می‌کنند که آب باران در آن جاری می‌شود ولی در تابستان و بهار تیرکها را در اطراف چادر قرار می‌دهند تا سقف صاف و هموار باشد. در تابستان چادر تنها در بخشی که اسباب خانه و رختخوابها قرار می‌گیرد دیوار دارد. در زمستان و پایان پائیز سه طرف چادرها با لتف پوشیده می‌شود و تنها راه ورود و خروج، یک ضلع پهنای چادر است. «نی چی» یا «چیق» حصیری است از نی که از درون، دورادور بخش پایین چادر گذاشته شود تا چادر، از دید خارج، باران و سرما محفوظ بماند. باید دانست که بیشتر لوازم زندگی و خواربار و رختخواب و پوشاک و وسایل دیگر را در جوال‌ها و خورجین‌ها و خوابگاهها یا چمدانها می‌گذارند و آنها را در امتداد درازای چادر منظم و مرتب روی هم می‌چینند و گاهی یک جاجیم بزرگ منگوله دار و زیبا بر روی سراسر آنها می‌کشند.
بجز چادرهای سیاه که چادر رسمی ایلی است، چادرهای برزنتی سفید یا اخرائی رنگ دو پوششه آفتاب گردان یا مخروطی برای پذیرائی مهمانها و برای استفاده در جشنها و عروسیها نیز وجود دارد. در جشنها دامن این چادرها را بالا می‌زنند تا تماشاچیان صحنه را بهتر ببینند. گاهی در درون این چادرها شستشو می‌کنند. چادرهای دو پوششه را در اصفهان می‌سازند. بجز این چادر، یک نوع چادر کوچک مستطیلی شکل از کرباس سفید رنگ نیز دارند که ویژه آبریزگاه است. در قسمت وسط چادر آبریزگاه چاله کوچکی کنده‌می شود.

پوشاک
پوشاک زنان قشقایی عبارت است از: چهار یا پنج دامن چین‌دار است که تنبان با زیر جامه نامیده می‌شود. تنبان‌ها را روی هم می‌پوشند و هر کدام آنها از ۱۲ تا ۱۴ پارچه ساخته می‌شود. تنبان‌های زیری از پارچه‌های ارزان مانند چیت گلدار و دامنهای رویی از پارچه‌های بهتر مانند مخمل یا زری و تور است و در پائین حاشیه یا تزئین دارد. پیراهن زنان تا ساق پا، یقه بسته و آستین بلند است و در دو طرف پائین چاک دارد که روی دامنها قرار می‌گیرد. اگر پیراهن از جنس ساده و گلدار نباشد پیش سینه را پولک دوزی می‌کنند. روی پیراهن ارخالق کوتاهی با آستین سنبوسه‌ای می‌پوشند که از زری گلدار یا مخمل است. بر دو گوشه کلاخچه‌ای (کلاهچه یا کلاهکی) سه گوش از جنس آرخالق کش می‌اندازند و پس از آنکه آن را سر گذاشتند کش را به زیر می‌آورند و موها را دور کش می‌پیچند. روی کلاخچه چارقد تور یا زری سه گوش بزرگی سر می‌کنند و آن را با سنجاقی محکم زیر گلو می‌بندند و روی آن را از قسمت جلوی سر و بالای پیشانی دستمال کلاغی رنگی می‌بندند. دستمال کلاغی را از پشت سر گره می‌زنند و قسمت اضافی آن را از پشت آویزان می‌کنند. پوشش پای آنها کفش ساده یا گیوه ملکی است. جوراب نمی‌پوشند. زیور دیگر زنان گلوبند زرین یا اشرفی همراه با دانه‌های میخک خوشبو و همچنین النگو و دست بند طلا است.
لباس مردان عموماً کت و شلوار است ولی پوشاک ایلی آنها ارخالق آستردار بلندی است که تا مچ پا می‌آید و آستین بلند و گشاد و چاک دار دارد و ساده یا گلدار است. زیر آرخالق پیراهنی به رنگهای گوناگون ساده یا راه راه با شلوار بلند آبی ساده یا راه راه می‌پوشند. کفش آنها گیوه ملکی ساخت آباده یا شیراز، یا کفش ساده مردانه‌است. بر روی آرخالق (در قسمت کمر) شال پهنی می‌بندند و کلاه دو گوشی از جنس کرک شتر به سر می‌گذارند. کلاه دو گوشی ویژه قشقائی‌هاست و به دستور ناصر خان، برای تمایز از ایلات دیگر، طرح شده‌است.این کلاه که به شکل تاج می‌باشدبرای این می‌باشد که نشان دهد هر قشقایی برای خود یک شاه است. پیر و جوان، بزرگ و کوچک به این کلاه علاقه خاصی دارند. «چُقِّه» پوشاک دیگری است که ویژه جنگ و شکار مردان قشقائی است چقه را از پارچه پشمی آستین دار سفید رنگ و نازکی تهیه می‌کنند. بلندی چقه تا زانوان و قسمت جلو آن مانند قبا چاک‌دار است. در پشت چقه بند رنگینی قرار دارد که «زِنْهارِه» نامیده می‌شود و دو سر آن منگوله زیبایی دارد.این منگوله را قشقایی‌ها گومپول می‌نامند
زنهاره روی شانه‌ها قرار دارد و دو سر آن از زیر بغلها می‌گذرد و در پشت به میان زنهاره گره می‌خورد. کار زنهاره جمع کردن و نگهداری آستینهای چقه در روی بازوان است.

برخی از پیشه‌های مردم
قشقائی‌ها در سردسیر و گرمسیر به کشاورزی و باغداری می‌پردازند. محصولات آنها گندم، جو، برنج، حبوبات، سبزی، مرکبات و خرما است. کشاورزی بیشتر با اصول قدیمی و گاوآهن انجام می‌گیرد. زنان در همه کارها با مردان همکاری می‌کنند. پس از برداشت محصول و پرداخت حق مالکانه، زنان بقیه محصول را در خورجین‌ها و جوالها ذخیره می‌کنند یا به فروش می‌رسانند. بعلاوه تمام کارهای خانه به عهده زنهاست. دختران و زنان ایل هر صبح از کوه و دشت هیزم سوخت خود را گرد آوری می‌کنند و پس از آن از رودخانه یا چشمه مشکهای آب را پر می‌کنند و به پشت می‌گیرند و به چادر می‌آورند. سپس گندم و برنج را در هاون‌های چوبی به نام «دیوَک» می‌کوبند و پوست آنها را می‌گیرند. هنگام کوبیدن، آهنگ ویژه‌ای را زیر لب زمزمه می‌کنند که آهنگ «برنج کوبی» نامیده می‌شود. پس از آن آرد را خمیر و چانه می‌کنند و از آن نان می‌پزند. نان را روی ساج‌های فلزی می‌پزند. نخست ساج را روی اجاق جلوی چادر گرم می‌کنند. و سپس چانه‌های خمیر را روی نان بند پهن می‌نمایند و روی ساج می‌اندازند تا پخته شود. تمام خوراکهای گوناگون دیگر نیز روی همین اجاقهای جلوی چادر تهیه می‌شود.
زنان از شیر کره، ماست، کشک، قره قروت، سرشیر و جز آن تهیه می‌کنند. ماست را در مشکهایی که به سه پایه چوبی متصل است می‌آویزند و آنقدر تکان می‌دهند تا کره و دوغ بدست آید. کار دیگر زنان بافت جاجیم، گلیم، گَبِّه قالی، خورجین، خوابگاه و جز آن است. زنان و دختران نخست پشم گوسفند را با دوک می‌ریسند و پس از آن که آنها را رنگ کردند به صورت کلاف برای بافت آماده می‌سازند. بافت با دارهای زمینی و با شانه فلزی که «کرکیتْ» نامیده می‌شود انجام می‌گیرد. در هر دستگاه بافت چند تن از زنان و دختران مدت یک یا دو ماه کار می‌کنند تا یک قطعه جاجیم یا گلیم زیبای قشقایی بوجود آوردند. نخست کلافها را سراسر دار می‌کشند و از یک سو شروع به بافتن و طرح انداختن می‌کنند. دوخت پوشاک خانواده نیز به عهده زنهاست و زنها نیز باید این هنر را بدانند به‌همین جهت مادران وظیفه دارند که دوزندگی را مانند بافت جاجیم و گلیم و قالی به دختران خود بیاموزند.

قشقائی‌ها بیشتر نیازمندیهای روزانه خود را محدود و آسان می‌کنند و به‌وسیله خود ایل مرتفع می‌سازند. مثلاً آرایشگران بومی گذشته از آرایشگری نوازندگی را نیز بعهده دارند و در جشن‌ها و عروسیها ساز می‌زنند و می‌خوانند. ختنه کردن کودکان نیز از کار آرایشگران است.
• وسایل سواری ـ وسیله حمل و نقل و سواری قشقائی‌ها در ییلاق و قشلاق اسب، قاطر و الاغ است و از شتر بیشتر برای بارکشی استفاده می‌شود. در قدیم تنها خانهای قشقائی برای سواری از اتومبیلهائی مانند جیپ و لندرور استفاده می‌کردند اما امروزه بیشتر قشقایی ها اتومبیل دارند.
• شکار ـ یکی از سرگرمیهای مردان قشقائی در اوقات بیکاری شکار پرندگان و جانوران دیکر است که به‌وسیله تفنگ انجام می‌گیرد. قشقائی‌ها به شکار و تیراندازی و سواری بسیار علاقه‌مندند و بیشتر آنان در این فن مهارت زیادی دارند.در بین پرندگان کبک وتیهوبرای شکار محبوبیت زیادی دارد.

برخی از آداب و رسوم
قشقایی‌ها مردمانی سرخوش و دلشادند. به جشن, شادی علاقمندند اند. در تمام سال تنها در ده روز آغاز محرم سوگواری می‌کنند. در جشن‌ها و عروسیها رقص چوبی (گروهی) زنان و مردان قشقائی بسیار زیبا و جالب است. در مراسم جشن و عروسی زنان و مردان قشقایی رقص بسیار زیبا و جالبی دارند. در این جشن‌ها زنان و مردان هر یک دو دستمال در دست می‌گیرند و پیرامون یک دایره بزرگ می‌ایستند و با آهنگ کرنا و دهل دستمالها را تکان می‌دهند و با حرکات موزون پیش می‌روند در رقص «دَرْمَرو» یا چوب بازی نیز، مردان دوتا دو تا و به نوبت با چوبهای کوتاه و بلندی که در دست دارند به آهنگ ساز و دهل با یکدیگر می‌رقصند مبارزه می‌کنند. قشقایی‌ها به نوشیدن چای علاقه بسیاری دارند. قشقایی‌ها به کشیدن قلیان بسیار علاقه‌مند هستند. مردان طایفه دره شوری از چپق نیز استفاده می‌کنند.
قشقائی‌ها در مرگ خان یا کلانتر، مانند عزیزان و فرزندان خود متأثر می‌شوند. گورستانهای قشقایی در سر راه کوچ ایل فرار گرفته تا هنگام کوچ بتوانند برای مردگان خود فاتحه‌ای بخوانند. به سبب علاقه‌ای که به خانهای خود دارند برای آنها آرامگاههای باشکوه و استوار می‌سازند که سالیان متمادی پابرجا می‌ماند و هر سال هنگام کوچ قبر آنها را زیارت می‌نمایند. آرامگاه عده‌ای از سران ایل قشقایی بویژه خانهای طایفه کشکولی در دامنه با صفای شاهدای اردکان با سنگ و شیروانی به سبک مزار حافظ ساخته شده و نظر بیننده را به خود جلب می‌کند.
بیشتر قشقایی‌ها دارای چشمانی متوسط، موی تیره(مشکی و قهوه ای) و صورت گندوم گون اند. در میان طایفه فارسیمدان(ایمور) و دره شوری گروهی سفید پوست با موی زرد یا بور نیز دیده می‌شوند. زنان قشقایی هرگز آرایش نمی‌کنند. تنها فرق زنان با دختران «چتر زلف» زنهاست. هنگام عروسی برای آرایش عروس این چتر زلف را درست می‌کنند. مردان قشقایی همیشه صورت خود را می‌تراشند و به بلند کردن سبیل علاقه خاصی دارند.

مشاهیر ایل قشقایی
از بزرگان این ایل، اسماعیل خان قشقایی معروف به صولت‌الدوله سردار عشایر است (متولد ۱۲۵۲ قمری). سابقه مبارزات وی در دوران مشروطه و همچنین در جنگ با نظامیان انگلیسی در جنگ جهانی اول بسیار قابل توجه است. وی از ایلخان های صاحب نام قشقایی است که نقش مهمی در تاریخ ایل قشقایی و همچنین در وقایع سیاست کشور داشته دارد. صولت‌الدوله در شانزدهم مهر ۱۳۱۱ در زندان قصر تهران درگذشت.
یکی دیگر از شخصیت‌های به نام، ایت الله جهانگیرخان قشقایی (متولد ۱۲۰۶ خورشیدی/۱۲۴۳ قمری) است که تا ۴۰ سالگی همراه ایل کوچ می کرده و از تحصیلات مکتبی ابتدایی برخوردار بوده است. او در سفر به اصفهان برای تعمیر سه تار خود با فردی برخورد می‌کند که به او توصیه می‌کند دنبال علم برود. از شاگردان برجسته وی می توان به مرحوم شاه ابادی استاد عرفان امام خمینی ره، ایت الله بروجردی، شهید مدرس، نخودکی اصفهانی و ... اشاره کرد. وی در سال ۱۲۸۹ شمسی (۱۳۲۸ قمری) دار فانی را وداع گفت و در «تخت فولاد اصفهان» به خاک سپرده شد.
حاج ایازخان قشقایی نویسنده سفرنامه حج و عتبات عالیات در دوره احمدشاه قاجار (نویسنده اولین سفرنامه قشقایی)از دیگر بزرگان قشقایی است. وی مشاور و معتمد اسماعیل خان صولت الدوله قشقایی و از مشاهیر قشقایی در دوران جنگ جهانی اول به شمار می‌رود. او متولد ۱۲۸۷ قمری (۱۲۴۸ خورشیدی)بوده و در سال ۱۳۵۸ قمری (۱۳۱۸ خورشیدی)فوت نموده است.
محمدابراهیم متخلص به مأذون قشقایی، شاعر، متولد سال ۱۲۴۶ قمری، از تیره قادرلو بوربور طایفهٔ عمله، وفات در سال ۱۳۱۳ قمری. ماذون اشعار عارفانه و عاشقانه به زبانهای فارسی و ترکی قشقایی دارد و مرحوم شهباز شهبازی (نخستین گردآورنده اشعار شعرای قشقایی) او را بزرگترین شاعر قشقایی می‌داند.

آموزش عشایری
نخستین بار مدرس در سال ۱۳۰۳ در مخالفت با سیاست تخته قاپو و اسکان عشایر در پیامی که به دست رحیم‌زاده صفوی، مدیر روزنامه‌ٔ آسیای وسطی، برای احمدشاه فرستاد، چنین نوشت: «آیا تربیت ایلات غیر از تخته قاپو راهی ندارد؟ آیا نمی‌توان برای ایلات مدارس سیار عشایری و برنامهٔ متناسب درست کرد که اصول وطن‌پرستی و مسایل صحی و بهداری و وسایل ضروری فلاحتی به آن‌ها آموخته شود.» اما این اندیشه چندان مورد توجه قرار نگرفت.
برنامه ریز و بنیانگذار آموزش عشایر و مدارس عشایری، پروفسور محمود حسابی است که در سال ۱۳۳۰ که به عنوان وزیر فرهنگ در کابینه دکتر مصدق فعالیت می‌کرد و اقدام به ایجاد اولین مدارس عشایری نمود. سپس در زمان دولت پهلوی توسط محمد بهمن‌بیگی این مدارس بار دیگر پا گرفت.ادامه ...
https://www.facebook.com/groups/322742764488411/permalink/329630100466344/


  • [ ]