*واژه "قارغی" چیست؟ (پیشنهادی)*
یازار : مجید زنگانلی (Məcid Zənganli)
+0 بهیهن - پسندیدنبعضی اداب وابسته به شرایط محیطی به وجود می ایند
مثلااقوامی که در جنگل زندگی میکردند به سبب زیاد بودن صداها کلمات زیادی به وجود می اوردند
از این رو اداب چیله گئجه سی (یلدا )نیز مربوط به فرهنگ اذربایجان چون از سرمای محیط وسختی ها حاصل شده می باشد
"قارغی" یعنی پیکان و یا نوکِ تیر. اینجاست که مجبور هستیم به "چیلله" ها (چله)های زمستان رجوع کنیم و توجه داشته باشیم که "چیلله" یعنی کشیدگی نهایی کمان و در اینجا یعنی کشیدگی نهایی کمان سرما. پس تیر یا پیکانی که از کمان "قاری" در می آید باید که نامش "قارغی" باشد. جالب اینکه "قارغیماق" (نفرین کردن) و "قارغیش" به معنای "نفرین" است کاری که "قاری"ـها مرتب انجام می دهند.
حالا فعل "قارغیماق" (نفرین کردن) را با "قارغی" (پیکان) مقابله کنید تا سیستم مند بودن مجموعه تفکر اسطوره ای خود را بیشتر نشان دهد.
نقطه ی مقابل "قارغیش" (نفرین) قار یعنی برف لذا برف و سرما ان قدر در زندگی مردم تاثیر داشته که وقتی کسی را نفرین میکردند برایش طلب برف وسرما میکردند
مفهوم "آلقیش" (تحسین و دعا) نیز برعکس به معنی گرفتن برف یا طلب گرفتن برف و سرما می باشد . قرار دارد.
حالا می توان دقت داشت که ارتباط "قارپیز" صرفا با "قار" (برف) نیست بلکه ارتباط با مجموعه ای دارد که یک مجموعه ی اسطوره ای است و واژگان مرتبطه پیوستگی سیستماتیک دارند. حتی نام این فصل "قیش" (زمستان)، الهه های آن "قاری"، اسلحه های آن "قار" (برف)، "قارغی" (تیر)، "قارغیش" (نفرین)، "قادا" (بلای نحس) در نتیجه "قیرغین" (کشتار). . . و دست آخر چیزی که بر این نحوست، شگون و یمنِ خوش می آورد یعنی "قارپیز" (هندوانه)