آخرین حربه پان ایرانیزم (ژنتیک)

یازار : مجید زنگانلی (Məcid Zənganli)

+0 به‌یه‌ن - پسندیدن


متاسفانه آخرین حربه پان ایرانیزم برای مقابله با ابتدائی ترین خواست بر حق ترک زبانان و سایر ملیتهای غیر فارس ایرانی این بار ژنتیک است که با جعل و تحریف قصد مقابله با حقوق ابتدائی آنان را دارد.
چند سال پیش ایسنا خبری را منتشر کرد که گویا یک «محقق تورک» به نام «مازیار اشرفیان بناب»، توسط تحقیقات ژنتیک ریشه ی «ژنتیکی» واحدی را برای ساکنان «فلات ایران» کشف کرده است.
و بدین ترتیب و در خیال خام خود خواستند قضیه حقوق ملیتهای غیر فارس را با ژن و کروموزوم فیصله داده و از خواست به حق این ملل مظلوم در احقاق حقوق ابتدائی خود جلوگیری کرده باشند.
جالب توجه این که نتیجه چنین تحقیقاتی هیچگاه در یک ژورنال معتبر علمی منتشر نشد و تنها منبع خبر دهنده آن همان خبرگزاری ایسنا ماند تا بر اساس آن دایره المعارف هائی که توسط «داوطلبان» ویرایش میشوند.
مثل «ویکی پدیا» و «استیت مستر» و سایتهائی پان آریانیستی به تبلیغ این مهملات پرداخته و آنرا در بوق و کرنا بدمند.
یعنی اینکه فرضیه ی «مازیار اشرفیان بناب» طرفداری در جهان علم ندارد و هیچ ژورنال علمی آن را منتشر نکرده است.
برعکس، من در این نوشته منابع معتبر علمی را معرفی میکنم و از ژورنال های علمی نقل قول می آورم که خلاف گفته های ایشان را ثابت میکنند.
قبل از آن البته باید بدین نکته بسیار مهم اشاره کرد که بحث ژن و ژنتیک و نژاد فقط در حوزه و محدوده علوم بیولوژیکی است و خلط این مبحث با مسائل علوم انسانی (زبانشناسی، جامعه شناسی و تاریخ) فقط و فقط نشان از بیسوادی و نژادپرستی حامیان این طرز تفکر را دارد .
چه که در مفهوم گروههای ملی و طبقه بندی و اساس بندی آنها امروزه فاکتور نژاد به جز تعداد بسیار کمی از کشورها نظیر ژاپن و شاید کره جزو عوامل اصلی و تعیین کننده برای تعیین ملیت به حساب نمی ایند.
معیار اصلی و عامل تعیین کننده “گروه ملی”٬ در درجه اول و عموما “تعلق زبانی” اعضای آن گروه انسانی است.
فاکتورهای بعدی نظیر مذهب مشترک و فرهنگ مشترک و تاریخ مشترک تنها بعد از این مرحله معیاری برای تعیین گروههای ملی اند.
بر این مبنا در ایران دو گروه انسانی که به دو زبان متفاوت صحبت میکنند عضو دو گروه ملی متفاوت اند، مانند فارسها و ترکها.
زبانی که در تشکل یک ملت و تعریف هویت ملی اش از آن سخن میرود زبان سنتی، تاریخی، مادری و اول گروه انسانی مورد مطالعه است نه زبان دوم افراد، زبان خارجی و یا زبان رسمی و دولتی کشورها.
به عنوان نمونه زبان انگلیسی در هندوستان، زبانی رسمی، دوم و خارجی است. با اینهمه ملل هندوستان و بریتیش ها (که خود مرکب از گروههای ملی متعددی است) به دلیل توانایی صحبت کردن به زبان انگلیسی یک ملت واحد بشمار نمیآیند.
زیرا ملل ساکن در هندوستان هر کدام برای خود زبان ملی-تاریخی ویژه ای دارند و به همین دلیل نیز هندوستان، کشوری کثیرالمله شمرده می شود.
در ایران نیز زبان فارسی دولتی و رسمی برای ملتهای غیر فارس که هر کدام دارای زبان ملی، سنتی، تاریخی و اول ویژه خود اند، زبانی خارجی است.
هم از اینرو توانائی بسیاری از مردم منسوب به ملل گوناگون ساکن در ایران به خواندن و نوشتن فارسی- که ناشی از تحمیل زبان فارسی بر ملل ایرانی در یک صد سال اخیر است- این مردمان و فارسها را تبدیل به ملت واحدی نمی کند.
حال از این جا به بعد یعنی بعد از در نظر گرفتن عامل زبان مشترک، عوامل و فاکتورهای بعدی در مراحل بعدی معیار قرار می گیرند یعنی خود ترکها همگی یک ملت نیستند و براساس فرهنگ مشترک و تاریخ مشترک و دین و.. خود گروههای ملی ویژه ای دارند مانند گروه ملی قزاق،ترکمن، اویغور و یا در مورد انگلیسی زبانها خود بنا به فاکتورهای ذکر شده گروههای ملی خود را دارند و ملت آمریکا با ملت استرلیا یکی نیست.
در کشورهای بالکان با اینکه مردمان تبار و حتی زبانی مشترک دارند فاکتوری چون مذهب عاملی تعیین کننده برای گروههای ملی است زیرا هویت ملی هر کدام در طول تاریخ بر اساس دین و مذهب جداگانه شان شکل گرفته است.
یعنی حتی اگر نظریه آقای بناب درست هم می بود باز هیچ تاثیری در نفی یا اثبات چهار فاکتور اول ملیت و یا به قول خودشان قومیت ندارد و نمیتواند هم داشته باشد، چون اساساً ماهیت تحقیقات وی با ماهیت چهار فاکتور اول متفاوت است.
همانطوریکه حوضهء تاثیر زبان فارسی هزاره ها و سایر گروههای «زرد پوست» را در بر دارد، حوضهء نفوذ زبان تورکی هم میتواند آذربایجانیان «سفید پوست» را شامل شود.
علت دیگر جذابیّت این فرضیه برای نژاد پرستان در یک جمله از «مازیار اشرفیان بناب» نهفته است: «جمعیت آذری زبان ساکن در فلات ایران ریشه ژنتیکی مشترکی با اقوام ترک زبان ساکن در کشور ترکیه و اروپای شرقی ندارند.»
ما در اینجا با ذکر منبع معتبر منتشر شده در ژورنال های علمی ثابت میکنیم که این ادعا کذب محض است
که سازمانی معتبر و آمریکایی است به صراحت ذکر شده است که
Turks, Kurds, Armenians, Iranians, Jews, Lebanese and other (Eastern and Western) Mediterranean groups seem to share a common ancestry: the older "Mediterranean" substratum.
No sign of the postulated Indo-European (Aryan) invasion (1200 B.C.) is detected by our genetic analysis.
که مردمان ترک و کرد و ارمنی و ایرانی زبانها و .. همگی از نژاد مدیترانه ای هستند و اتفاقا اثری از هجوم اقوام آریایی به فرض وجود هم در آنالیز ژنی نیست.
بنابراین از متن فوق میتوان اینگونه استنباط کرد که اختلاف نژادی بین تورکان آذربایجان و تورکیه حتی به فرض وجود مربوط به گروههای فرعی ژنتیک و زیر گروههای نژادی خواهد بود، نه گروههای اصلی.
پس نژاد غالب این منطقه مدیترانه ای است پژوهش های دیگری که اتفاقا روی طالشها و کردها صورت گرفته نشان میدهد که این گروهها علی رغم ایرانی زبان بودن پیوند نژادی قوی با اقوام دیگر ایرانی زبان ندارند.
Genetic distance comparisons in another study have revealed that the Turkic and Turkmen speaking peoples in the Caspian area cluster with the Kurds, Greeks and Iranis (Ossetians). In this study, the Persian speakers are genetically remote from these populations, they are, however, close to the Parsis who migrated from Iran to India at the end of the 7th Century A.D.
در این تحقیق به وضوح میبینیم که نشان میدهد گروههای کرد و ایرانی زبانان اوستیایی در دسته با ترک و ترکمن های دریای خزر از گروههای فارسی زبان متمایز هستند.
البته باید خاطر نشان کرد که درخود کردها هم در مطالعات دیگر ریشه های سامی کشف شده
In another study, Kurdish Jews were found to be close to Muslim Kurds, but so were Ashkenazim and Sephardim, suggesting that much if not most of the genetic similarity between Jewish and Muslim Kurds descends from ancient times
In 2001, a team of Israeli, German, and Indian scientists discovered that the majority of Jews around the world are closely related to the Kurdish people -- more closely than they are to the Semitic-speaking Arabs or any other population that was tested.
همچنین وجود ریشه های قفقازی هم در بین کردها به مراتب بیشتر از سایر گروههای ایرانی زبان ثابت شده است:
other comparative testing reveals some varied origins for Iranian people such as the Kurds, who show genetic ties to the Caucasus at considerably higher levels than any other Iranian people except the Ossetians, as well as links to Europe and Semitic populations that live in close proximity such as the Arab and Jews
بر طبق منبع دیگری اگر گاهی لفظ اریایی به کردها اطلاق میشود این صرفا نشان دهنده تعلق زبانی آنهاست و ربطی به نژاد ندارد و ماهیت ترکیب چند قومی بودن آنها را انکار نمیکند.
classification of Kurds as Aryan, is mainly based on linguistic and historical data and does not prejudice the fact there is a complexity of ethnical elements incorporated in them.
مطالعه دیگری در مورد طالشها نشان میدهد که
Comparison of the genetic structure of the populations examined with the other Iranian-speaking populations (Persians and Kurds from Iran, Ossetins, and Tajiks) and Azerbaijanis showed that Iranian-speaking populations from Azerbaijan were more close to Azerbaijanis, than to Iranian-speaking populations inhabiting other world regions.
یعنی گروههای طالش زبان جمهوری اذربایجان به سایر مردمان آن جمهوری بیشتر شباهت نژادی داشتند تا به مردم ایرانی زبان در ایران و جاهای دیگر.
تحقیق دیگری در مورد فارس زبانها ریشه های قومی آنها را این چنین بر می شمارد:
Persians are Aryan-speaking people and Iranians. There is a wholesale blending of types among the modern Persians. There are three subtypes of the pure Iranian: Semitic; Turkoman or Tatar strain; Suzians (Ripley, pp. 442-452).Some of population of Persia are descendants of ancient Persians including Parsis. Of these there are only 10,000 Zoroastrians in the whole land (Finn, pp. 32-33).
بدین ترتیب فارس های امروزه با پارس های باستان یکی نیستند و خود قومی نوظهور و آمیخته ای از اقوام ترک وعرب و خوزی و بومیان سابقند.
این نکته بسیار مهم را پان ایرانیستهایی چون امیر حسین خنجی هم تایید می کنند هر چند که سعی در کم اهمیت نشان دادن ان دارند
خود پارسی های هند هم البته خالص نیستند و تحقیق دیگری از آمیزش زیاد انها با هندی تباران خبر میدهد:
However, a 2004 study in which Parsi mitochondrial DNA (matrilineal) wa compared with that of the Iranians and Gujaratis determined that Parsis are genetically closer to Gujaratis than to Iranians (Quintana-Murci 2004, p. 840)
و البته اینها فقط نمونه هایی بود از عمق مساله نژاد و تبار و تحقیقات مختلف پیرامون آن که این مساله به سادگی تحقیقات جناب اقای بناب نیست
که بتوان از آن یا یک شعار سطحی گذشت و به همین خاطر هم هست که نتایج بدست امده ایشان بدون وجود سمپل سایز و متدلوژی قوی کماکان روی هواست
و دنیای علم اجازه اینگونه غرض ورزی های نژادی برای سرکوب حقوق ملتها را به این افراد نخواهد داد و ایشان با نتایجشان جائی برای تبلیغ جز ایسنای جمهوری اسلامی را ندارند.
منابع بالا اتفاقا دلیلی دیگر بر این مساله است که فاکتور تبار نمیتواند در دنیای امروزی و بخصوص منطقه ما که مرکز مهاجرت اقوام مختلف بوده به عنوان عامل تعیین کننده گروههای ملی (قومی!) باشد
دانشمندان علوم اجتماعی نمونه خوبی از ایسلند که جزیره ای تقریبا متروکه بوده مثال میزنند و عامل تبار را مناسب برای تفریق گروه های ملی در آنجا نمی دانند .
اگر صاحبنظران، ایسلند که جزیره ای بیش نیست را در این مورد مثال میزنند تکلیف منطقه ما با آن سابقه مهاجرتی که معلوم است
The well-defined Icelandic nation is assumed to consist of the descendants of the island of Iceland in, say, 1850. Those people also spoke the Icelandic language, were known as Icelanders at that time, and had a recognised culture of their own. However, the present population of Iceland cannot coincide exactly with their descendants: that would imply complete endogamy, meaning that no Icelander since 1850 ever had children by a non-Icelander.
و اتفاقا مورد مهاجرت اقوام مختلف در ایران و تاثیر آنها در هتروجنوس بودن جمعیتی یک امر کاملا تایید شده است که خلاف گفته های آقای بناب را ثابت میکند.
Iran’s strategic location created a point of contact for many huAnd Persia’s rolas a crossroad for tricontinental dispersals is today refl ected in its diversity of haplogroups and lineages
همان طور که مشاهده میشود وجود هاپلوگروپ های مختلف عدم هموژن بودن جمعیتی و وجود تنوع را در آن ثابت میکند
مساله دیگری که بوضوح و به فرم غلط در اینترنت دیده میشود عدم تفریق بین مردمان ایرانی با مردمان ایرانیک است. ایرانی نام تابعیت و شهروندی است. نام ملت نیست .
ایران متشکل از ملیتهای گوناگون است به مانند سوییس در اروپا و هند در آسیا.
و مراد از مردمان ایرانیک همان مردمانی هستند که به یکی از زبانهای خانواده زبانی ایرانی تکلم میکنند که البته فقط شامل محدوده جغرافیائی فعلی نیست و میتواند مردمان کشورهای دیگر را هم شامل شود و البته این مساله فقط مساله زبان است نه نژاد و نه چیزی دیگر.
همان طور است در مورد مردمان ژرمنیک که مراد خانواده زبانی است و مردمانی است که به یکی از زبانهای عضو این خانواده نظیر سوئدی فنلاندی ،ایسلندی و غیره صحبت میکنند و این ربطی به مفهوم مردمان با تابعیت المانی که فقط عضوی از این گروه هستند ندارند.
مراد از تورکیک هم تمام ترک زبانها و مراد ترک به مفهوم ائتنیکی ترکهای ترکیه و ترک های ایران است.
مساله دیگر مساله نژاد ایرانی آریائی و از این قبیل داستانهاست که هیچگونه پایه علمی نداشته و صرفا جهت گمراه کردن افکار عمومی از طرف عده مغرض ارائه میشود.در مورد اسطوره نژاد آریایی همین بس که یکی از مخترعین خود این نژاد ماکس مولر آنرا تکذیب و مرادش از آریایی را صرفا یک خانواده زبانی دانست:
“To me an ethnologist who speaks of Aryan race, Aryan blood, Aryan eyes and hair, is as great a sinner as a linguist who speaks of a dolichocephalic dictionary or a brachycephalic grammar.” (1888, p. 120)
دکتر غیاث ابادی هم اخیرا پژوهش هایی در این زمینه داشته است
:http://www.youtube.com/watch?v=GW85oszRnPYمنابع:
)http://www.ncbi.nlm.nih.gov/pubmed/11380939?dopt=Abstract
)http://www3.interscience.wiley.com/journal/110485882/abstract
)http://www.springerlink.com/content/v5841873g4nq2g38/
)http://www.cryptojews.com/Comparing_DNA.htm
)http://web.archive.org/web/20021204125113/http://www.barzan.com/kevin_brook.htm
) Bois, Th.; Minorsky, V.; Bois, Th.; Bois, Th.; MacKenzie, D.N.; Bois, Th. "Kurds, Kurdistan."
) Contributions to the anthropology of Iran" (Ripley, pp. 442-452).
)http://www.irantarikh.com/archive/qowmiyathaa.htm
)http://en.wikipedia.org/wiki/Nation
)http://content.karger.com/ProdukteDB/produkte.asp?Aktion=ShowPDF&ArtikelNr=93774&ProduktNr=224250&filename=93774.pdf
) http://www.scs.uiuc.edu/~mcdonald/WorldHaplogroupsMaps.pdf
در نشانی بالا نقشه ای این هاپلوگروپ ها در میان برخی اقوام جهان دیده می شود
)در دیاگرامی در پ د ف زیر صفحه 139 ایرانیها (که به احتمال قریب به یقین فارسهایند) به چهار دسته مجزا تقسیم شده اند:
http://content.karger.com/Produkte/produkte.asp?Aktion=ShowPDArtikelNr=93774&ProduktNr=224250&filename=93774.pdf
ناحیه اصفهان که با قفقازیها در یک گروه قرار داده شده اند. که فارسهائی که اصلا ترکهای زبان عوض کرده اند به لحاظ ژنتیک به قفقازیها نزدیک ترند (نگاه کنید همچنین به نوشته آقای مهران بهاری در باره نقش ترکان در ایجاد لهجه های اصفهانی و تهرانی فارسی)
فارسهائی که با ازبکها در یک گروه قرار داده شده اند که احتمالا گروههای تاجیک زبان خراسان اند. که با اعراب و سامیها هم نزدیکی دارند (تاجیکها اساسا مخلوط ایرانیک زبانان با اعرابند)
فارسهائی که با پاکستانیها، هندیها و دیگر گروههای ایندیک در یک گروه نشان داده شده اند. که خود اینها نیز به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم شده اند.
با این وصف شکی نیست که گروه قومی فارس در ایران به لحاظ تباری، یک گروه هموژن نیست و خود به چند لایه کاملا متفاوت تقسیم می شود و این یک بار دیگر ثابت می کند که فارسهای ساکن در ایران گروه قومی ای بومی نبوده بلکه از تغییر زبان دادن گروههای گوناگون در سده های اخیر حاصل شده اند
) http://database-aryana-encyclopaedia.blogspot.com/2009/06/blog-post_26.html و http://www.nornirsaett.de/the-myth-of-the-aryan-tribe/
پیدایش افسانه آریا و آریایی نژاد

  • [ ]